چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۱۷
۰ نفر

همشهری دو - امیرحسین ثمالی: سخن‌گفتن از مردان بزرگ تاریخ اگرچه در نگاه نخست آسان به‌نظر می‌آید اما با اندکی تامل، مشخص می‌شود که کاری بس گران و سخت است و هر چه کنی نمی‌توانی از پس توصیف این مردان بزرگ برآیی.

امام خمینی ره

«خميني» عزيز يكي از بزرگ‌ترين مردان تاريخ بشريت است كه سخن‌گفتن در رابطه با او نيز اين مشكل را به همراه دارد و ابعاد شخصيتي وي چنان پيچيده و متكثر است كه هر چه كني از پس آن بر نمي‌آيي. اما شايد گزاف نباشد كه بگوييم ابعاد زندگاني شخصي اين مرد بزرگ، همچنان كه بايد مورد تبيين و تدقيق قرار نگرفته و بيشتر از همه‌‌چيز حضور سياسي وي مورد توجه همگان بوده است، حال آنكه اين مرد بزرگ، داراي ويژگي‌هاي بسيار نادري در زندگي شخصي و ساحت استادي خود بوده كه يادآوري آنها مي‌تواند نقش بسزايي در رشد معنوي دوستداران وي داشته باشد و مي‌توان دريافت كه يك شخص هر قدر هم كه بزرگ باشد باز هم يك خلوت و تنهايي براي خود دارد كه ساختن آن بر ساختن بيرون مقدم بوده و مي‌تواند الگويي براي ساخت عالم بيروني وي باشد. از همين رهگذر است كه بايد كمي هم به زندگي خصوصي امام‌خميني(ره) و نحوه مواجهه ايشان با خانوداه و اطرافيان بپردازيم تا زواياي بيشتري از زندگاني اين بزرگمرد براي مردمان آشكار شود.

  • امام پدر

تدبير منزل از مهم‌ترين شئون خميني‌كبير بود كه او را در اين زمينه به يك اسطوره تبديل كرد و نشان داد كه تربيت فرزند، عالم خاص خود را دارد و تا پدري نكني، هر چه كه باشي از پس تربيت فرزند خود برنمي‌آيي.

در سيره رفتاري امام خميني(ره)، تربيت فرزندان از همان دوران كودكي آغاز مي‌شد و اين تربيت نيز جز بر بستر علاقه و عاطفه ميسر نبود؛ چنان‌كه امام‌خميني(ره) از نخستين سال‌ها، نسبت به تربيت حاج آقا مصطفي علاقه‌مندي ويژه‌اي داشتند. در اوج علاقه‌مندي چنان احترامي براي آقا‌مصطفي قائل بودند كه حتي پايشان را جلوي مصطفي دراز نمي‌كردند. اما در عين حال اين محبت و احترام مانع نظارت‌هاي ويژه پدر نمي‌گشت و از ابتداي ورود به سن بلوغ، فعاليت‌ها و ديدارهاي وي را با دوستانش زيرنظر داشتند و هميشه كنترل مي‌كردند.

در تربيت فرزند نيز تا اعلي درجه از‌شأن خود مي‌كاستند و چنان خود را پايين مي‌آوردند كه ديگر احساس برتري به فرزندان دست نمي‌داد. در يكي از نامه‌هاي امام‌خميني(ره) به مرحوم حاج احمدآقا مي‌بينيم كه براي او مي‌نويسد: «وصيتي است از پدري پير كه عمري را با بطالت و جهالت گذرانده و اكنون به سوي سراي جاويد مي‌رود با دست خالي از حسنات و نامه‌اي سياه از سيئات، با اميد به مغفرت‌الله- و رجاء به عفو‌الله است- به فرزندي جوان...» كه همين عبارت نشان از اوج هوشمندي امام در تربيت فرزند دارد.

امام با آنكه علاقه و توجه خاصي به فرزندان خود داشت اما به مسائل اعتقادي و تربيت آنها حساس بود. معتقد بود «تربيت‌ها بايد از اول كودكي باشد. از همان كودكي انسان تحت تربيت قرار بگيرد...».

باور قلبي امام اين بود كه كودكان بايد تا 7 سالگي آزاد باشند و شيطنت و بازي كنند و تربيت در سنين زير 7 سال نبايد محدود‌كننده باشد. اما از 7 سالگي به بعد، لازم است كه والدين فرزندشان را در مواقع لزوم محدود نمايند و فرزندان را با واجبات دين اسلام به‌ويژه نماز آشنا كنند.

سختگيري‌هاي امام نيز در چارچوب خاص خود تعريف مي‌شد و با همه اهتمامي كه براي انجام فرايض از سوي فرزندان خود داشتند تنها زماني فرزندان را براي خواندن نماز صبح بيدار مي‌كرد كه آنها خود از قبل، از پدر اين را مي‌خواستند.

استفاده از كليد صداقت از ديگر راهكارهاي رهبر انقلاب براي مديريت هر چه بهتر محيط خانه بود چنان‌كه خانم فريده مصطفوي فرزند امام خميني مي‌گويد: «امام با ما بسيار صادق و روراست بود و هيچ‌گاه دروغي از ايشان سر نزد. پدر در اوج صميميت آنقدر صلابت داشت كه در محضر او سعي مي‌كرديم بهترين فرزندان باشيم و كارهايي را كه نمي‌پسندد، انجام ندهيم».

با همه دلمشغولي‌ها و مشغله‌هاي فراوان كاري، عرفاني، درسي، مبارزاتي و... ممكن نبود كه ساعاتي از روز به خانواده و بودن در كنار آنها اختصاص ندهند و همين‌ها بود كه از خميني پدر يك الگوي تمام عيار ساخته بود.

  • امامِ همسر

شايد براي بسياري، سخن گفتن از لطايف زندگي شخصي كه همه او را در قامت يك سياستمدار ديده‌اند، كمي سخت باشد اما با ورود به عرصه زندگي شخصي اين مرد خيلي سريع متوجه مي‌شويم كه آن كوه عرصه سياست در محيط خانه به ابري مهربان و نسيمي وزنده تبديل مي‌شد و اين كار براي او هيچ سخت و مشكل نبود. آقا روح‌الله جوان كه در سن 27سالگي تصميم به ازدواج گرفته بود، در همان ابتدا براي به‌دست آوردن همسر مطلوب خود تلاش بسياري كرد و پس از چندبار خواستگاري از خانواده همسر و به واسطه خوابي كه خانم خديجه ثقفي در ايام خواستگاري ديده بود، موفق شد رضايت همسر خود را جلب كند. مهرباني آقا روح‌الله كه شايد در نگاه اول چنان مشهود نبود براي اهلش مكشوف بود؛ تا آنجا كه پدر همسر ايشان در برابر مخالفت خانم‌ها براي ازدواج خانم ثقفي مي‌گفتند: «مي‌دانم كه آقا روح‌الله نمي‌گذارد كه به همسرش بد بگذرد».

دست بر قضا همينطور هم شد و رعايت حال وي نسبت به همسرش چنان كه خانم ثقفي نقل مي‌كند چنان بود كه مي‌گفت: «من كاري به‌كار تو ندارم. به هر صورت كه ميل داري لباس بخر و بپوش، اما آنچه از تو مي‌خواهم اين است كه واجبات را انجام بدهي و محرمات را ترك بكني، يعني گناه نكني». روحيه لطيف خميني جوان خيلي زود خودش را نشان داد و شدت عاطفه وي به همسرش در يكي از نامه‌ها چنان بود كه خديجه‌خانم ثقفي از فرط شرم و حياي ايراني و اسلامي، آن نامه را پاره كرد اما چند سال پيش اين نامه از همه جا سردرآورد و نه فقط در صحيفه امام كه در مطبوعات و حتي راديو و تلويزيون خوانده شد؛ همان نامه‌اي كه امام خميني براي همسرش نوشت: «تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه قلبم منقوش است. عزيزم اميدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند.

حقيقتا جاي شما خالي است فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراه نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.» او در محيط خانه به‌صورت تمام‌عيار هواي همسر را داشت و شأني براي او قائل بود كه مثال زدني است؛ چنان‌كه همسر وي نقل مي‌كند كه «امام هميشه احترام مرا داشتند. هيچ وقت با تندي صحبت نمي‌كردند. اگر لباس و حتي چاي مي‌خواستند، مي‌گفتند: ممكن است بگوييد فلان لباس را بياورند؟ گاهي اوقات هم خودشان چاي مي‌ريختند. هميشه در اتاق، جاي بهتر را به من تعارف مي‌كردند. تا من نمي‌آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمي‌كردند. به بچه‌ها هم مي‌گفتند صبر كنيد تا خانم بيايد. حاضر نبودند كه من در خانه كار بكنم.» شايد همين عمق عاطفه بود كه موجب مي‌شد خميني بزرگ با ديدن همسر خود همواره از اين‌رو به آن رو مي‌شد و به اعتراف اطرافيان، ديداري ميان آن دو صورت نمي‌گرفت مگر آنكه امام درهرحالي (حتي پرآشوب‌ترين روزهاي نهضت و كشورداري) به خانم لبخند مي‌زدند!

  • امام و كودكان

رابطه امام خميني(ره) با كودكان و خردسالان براي بسياري از اطرافيان ايشان نيز گاهي عجيب و غريب به‌نظر مي‌رسيد. از نامه‌نگاري‌هاي كودكانه امام‌خميني با خردسالان اين مرز و بوم تا سعه‌صدر مثال‌زدني ايشان در برابر شيطنت‌هاي نوه‌هايشان چيزي نبود كه بتوان به‌راحتي از كنار آن گذشت و بيننده بتواند در نگاه اول با آن كنار بيايد.

دقت نظر امام خميني(ره) در مورد كودكان چنان بود كه در برخي موارد سخنراني‌هاي خود را براي اذيت نشدن كودكان كوتاه مي‌كردند و اگر در حسينيه بچه‌اي گريه مي‌كرد، وقتي به خانه مي‌آمدند به‌شدت اظهار ناراحتي مي‌كردند كه «اينها، بچه‌هاي كوچك را در هواي گرم يا سرد مي‌آورند و من حواسم پيش بچه‌ها مي‌رود و مي‌خواهم مطالبم را زود تمام بكنم كه آنها اذيت نشوند».

انعطاف امام در برابر رفتار نوه‌ها هم‌چنان حيرت‌انگيز بود كه خانم فاطمه طباطبايي مي‌گويد: « علي (فرزند آخرم) كوچك بود، گاهي كارهايي مي‌كرد كه اصلا مناسب (‌شأن امام) نبود، حتي ممكن بود براي آقا ايجاد ناراحتي كند، ولي آقا با كمال خوشحالي و خنده مي‌گفتند: مسئله‌اي نيست، بچه را آزاد بگذاريد». امام خميني(ره) حتي در ساعات مطالعه و عبادت نيز از بازي با نوه خود دريغ نمي‌كردند و جالب‌تر آنكه در اين مورد نيز بسيار حوصله به خرج مي‌دادند. براي نمونه يك‌بار كه علي از امام ساعتشان را خواست، امام پاسخ داد: «پدرجان! آخر ساعت زنجيرش مي‌خورد به چشمت و اذيت مي‌شوي». علي كه قانع نشده بود، گفت: «خوب عينكتان را بدهيد». كه ايشان فرمودند: «عينكم هم همينطور، به چشمانت مي‌زني چشمانت اذيت مي‌شود، چشم تو حالا ظريف است، گل است». اصرارهاي فراوان علي هم كه كارساز نشد، امام در نهايت گفتند: «...نه، نمي‌شود بچه به اين چيزها دست بزند». در اينجا بود كه علي كوچك براي رسيدن به هدف خود فكر ديگري كرد و پس از چند دقيقه از امام خواست كه جاي همديگر را عوض كنند و به قول خود علي‌آقا «بيا تو بچه شو و من آقا شوم!» امام پذيرفتند. علي به امام گفت: «پس پا شو از اين جا، بچه كه جاي آقا نمي‌نشيند». امام بلند شدند و خودشان را كنار كشيدند. علي گفت: «پس عينك را بده، ساعت را هم بده. بچه كه به عينك و ساعت دست نمي‌زند». امام تبسمي كردند و به علي گفتند تو بردي و عينك و ساعتشان را به علي دادند.

ناگفته نماند كه اين حس تعلق تنها در علي ديده نمي‌شد و همه نوه‌ها در حضور امام بسيار آزاد بودند و تا وقتي امام حضور داشتند وسعت عملشان بيشتر از زماني بود كه ايشان نبودند چون فكر مي‌كردند يك حامي دارند و اگر عمل نادرستي انجام بدهند، بزرگ‌ترها به احترام امام اعتراض نمي‌كنند. نتيجه آن مي‌شد كه وقتي امام مي‌آمدند، به جاي اينكه بچه‌ها يك مقدار آرام‌تر باشند، فكر مي‌كردند كه حالا هر كاري دلشان بخواهد مي‌توانند بكنند و همواره پدربزرگ خوبي براي خود تصوير مي‌كردند.

کد خبر 335657

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha